تثبيت فرهنگ ايراني با كالاي ايراني
تثبيت فرهنگ ايراني با كالاي ايراني
براي تحقق حمايت از توليد داخلي بايد اسطورهي ذهني كيفيت كالاي خارجي در باور افراد جامعه ما بشكند اما آيا آسيب عادت به مصرف كالاهاي خارجي تنها در چالشهاي اقتصادي خلاصه ميشود؟ يا استيلاي فرهنگ مصرف كالاهاي لوكس وارداتي، حكايتي به عمق «تغييرات فرهنگ» و «سبك زندگي» در جامعه را بازگو مينمايد؟
پ.ي.نوشت 1 : چرا كالاي ايراني؟
پ.ي.نوشت 2: ريشه هاي بي توجهي به كالاي ايراني چيست؟
پ.ي.نوشت 3: بحث يك كالا نيست بحث يك فرهنگ است
پ.ي.نوشت 4 : بيانات در ديدار هزاران نفر از كارگران سراسركشور ، بيانات در ديدار جمعي از كارآفرينان سراسر كشور
بيانات در ديدار جمعي از كارآفرينان سراسر كشور
برای تحقق حمایت از تولید داخلی باید اسطورهی ذهنی کیفیت کالای خارجی در باور افراد جامعه ما بشکند اما آیا آسیب عادت به مصرف کالاهای خارجی تنها در چالشهای اقتصادی خلاصه میشود؟ یا استیلای فرهنگ مصرف کالاهای لوکس وارداتی، حکایتی به عمق «تغییرات فرهنگ» و «سبک زندگی» در جامعه را بازگو مینماید؟
آغاز سال ۱۳۹۱ نیز بار دیگر با پیام و رهنمودی راهگشا از سوی رهبر معظم انقلاب همراه شد. «تولید ملى، حمایت از کار و سرمایهى ایرانى» شعاری است که حضرت آیت الله خامنه ای با بیان آن، دورنمای فعالیتهای اقتصادی –اجتماعی و فرهنگی یکایک افراد جامعه را برای سال جاری و آینده کشور، مشخص فرمودند.
«تولید ملى، حمایت از کار و سرمایهی ایرانى» اگرچه شعاری به ظاهر اقتصادی است، اما بنا به تاکید رهبر فرزانه انقلاب بخش عظیم حمایت از تولید ملی و کار و سرمایه ایرانی به مردم باز میگردد و نقش افراد جامعه در این حمایت نه تنها کمرنگتر از دولت و حلقههای اصلی اقتصاد تولید یعنی کارگران و سرمایهگذاران نیست، بلکه این نقش بسیار اساسی و با اهمیت است، چراکه کم اقبالی افراد جامعه نسبت به تولیدات داخلی ریشهای فرهنگی دارد و این موضوع چرخش چرخهای کار و صنعت را با چالش جدی مواجه ساخته و به وابستگی، عقبماندگی و در نهایت رکورد اقتصادی –اجتماعی منجر خواهد شد.
از همین روست که حضرت آیتالله خامنهای، سهم مردم را در تحقق شعار« تولید ملى، حمایت از کار و سرمایهى ایرانى» مهمترین سهم یعنی مصرف تولیدات داخلى عنوان کردند؛۱ «عمده، مردمند. شما باید کالاى ایرانى بخواهید. این افتخار نیست؛ این تفاخر غلطىست که ما مارکهاى خارجى را در پوشاکمان، در وسائل منزلمان، در مبلمانمان، در امور روزمرهمان، در خوراکىهایمان ترجیح بدهیم به مارکهاى داخلى؛ در حالى که تولید داخلى در خیلى از موارد بسیار بهتر است». بنا به تاکید ایشان ما باید عادت کنیم، براى خودمان فرهنگ کنیم، بر خودمان فریضه بدانیم که مشابه داخلى کالاها را مصرف کنیم و از مصرف تولیدات خارجى به جد پرهیز کنیم؛ چه در زمینههاى مصارف روزمرّه و چه در زمینههاى عمدهتر و مهمتر.۲
«اسطورهی کیفیت برتر کالای خارجی »، ریشهی بیتوجهی به کالای داخلی
یکی از مهمترین چالشهای فرهنگی موجود در جامعه ما «اسطورهی کیفیت کالای خارجی » است ؛پدیدهای که مانند بسیاری از چالشهای فرهنگی دیگر علاوه بر ریشهی تاریخی با ابزار قوی رسانه و از راه تبلیغات گستردهی کالاهای خارجی در ذهن اغلب افراد ایرانی جای گرفتهاست. «دلبستگی به تولیدات بیگانه» امری است که رهبر فرزانهی انقلاب از آن به ۳«آفت اجتماعی» تعبیر میکنند.آفتی که در دوران طاغوت و دورانهای ظلمانی گذشته ریشه دارد، با این تفاوت که که ما در آن دوران به طور مطلق وابسته قدرتهای دیگر بودیم و خودمان هیچ تولیدی نداشتیم، اما امروز گرایش به سمت وسوی کالای خارجی و تفاحر به مارکهای معروف با وجود تولیدات مرغوب و مطلوب داخلی، یک بیماری است؛ بیماریای که باید علاج شود.
به دیگر بیان میتوان گفت برای تحقق حمایت از تولید داخلی و اقبال جامعه به سمت تولیدات ملی باید اسطورهی ذهنی کیفیت کالای خارجی در باور افراد جامعه ما بشکند و شکستن چنین باور غلطی، نیازمند توسل به ابزار فرهنگی است.
اما آیا آسیب عادت به مصرف کالاهای خارجی تنها در چالشهای اقتصادی خلاصه میشود یا استیلای فرهنگ مصرف کالاهای لوکس و تجملاتی واراداتی، حکایتی به عمق «تغییرات فرهنگ» و «سبک زندگی» در جامعه را بازگو مینماید؟
یک کالا نه، یک فرهنگ !
هر کالایی که از یک جامعه یا فرهنگ دیگر به جامعهای دیگر صادر میشود بخشی از فرهنگ جامعه مبدا را با خود به جامعه مقصد منتقل مینماید و چه بسا فلسفهی اصلی صدور و راهیابی آن کالا به جامعه مقصد انتقال همین فرهنگ جدید باشد، چرا که فرهنگها زیربنای اصلی هر اجتماعی را تشکیل میدهند و تنها با حاکمیت فرهنگی است که میتوان بساط سلطه بر یک جامعه را پهن کرد. بدون شک یکی از مهمترین دلایل تاکیدات همیشگی مقام معظم رهبری بر مصرف تولیدات داخلی، تأثیر فرهنگی کالاهای تازه وارد فرنگی است که در کنار آثار سوء بر اقتصاد، کند شدن چرخهی تولید داخل و از رونق افتادن بازار کسب و کار برای مردم کشورمان، چالشی دیگر را تدارک دیده اند. بسیاری از کالاهای وارداتی بر مبنای نیاز جامعهی ایران طراحی و تولید نشده اند، بلکه هدف از تولید چنین کالاهایی، ایجاد«نیازهای کاذب» در مصرفکننده است. همین نیاز کاذب بخش عمدهای از درآمد خانوادهی ایرانی را به خود اختصاص میدهد و از سوی دیگر فرصت را از تولید کننده و کارگر ایرانی میگیرد.
این نیازهای دروغین به کالاهای لوکس و فوقلوکس خارجی از طبقات ثروتمند جامعه یعنی طبقهی هدف چنین کالاهایی آغاز می شود، اما به مدد ابزارهای ارتباط جمعی، رسانهها و شبکههای ارتباطی همچون ماهواره و اینترنت، کمکم طبقات متوسط و کم درآمد جامعه نیز برای تهیهی کالایی که در گذشتهای نه چندان دور هیچ جایگاهی برایشان نداشت رقبت نشان میدهند و در صورت توفیق نیافتن برای تهیهی چنین کالایی، دچار احساس تبعیض در جامعه خواهند شد؛ احساسی که تبعات اجتماعی فراوانی برجای میگذارد.
به هر رو کالای جدید وارد جامعه شدهاست، کالایی که«فرهنگ غرب» را در بستهبندی جدید برای تمام اقشار جامعه سوغات آورده است؛ چه آنهایی که قدرت خرید و استفاده از آنرا دارند و چه آنهایی که از قاب جعبهی جادو، بیلبوردهای غول پیکر تبلیغاتی در جای جای شهر و حتی روستا و جاده ها، بروشورهای تبلیغاتی یا دنیای اینترنت و شبکههای ماهوارهای تصویری فراتر از آن کالا را در ذهن خود میپرورانند و رویای داشتن چنین اجناسی، پیشقراول نداشتههایشان میشود.
ریشهی دلباختگی به مارکهای غربی
با نگاهی به جامعه به نظر می رسد داشتن کالاهای لوکس و گرانقیمت خارجی فقط به خاطر داشتن برندی معروف به ابزار تفاخر و برتری جویی مبدل شدهاند و این حکایت از تغییر ارزشها و نشانههای منزلت در جامعهی ارزش مداری همچون ایران است .بنابراین با شکلگیری این تفکر که داشتن کالای خارجی نشانه تعلق به طبقات بالاتر اجتماع و نشانهای از قدرت، ثروت و حتی سلیقه است، رقابتی برای خرید این کالا در بین طبقات مختلف اجتماع شکل می گیرد و استیلای این فرهنگ ناصواب، مهجوریت تولیدات ملی و در پی آن لنگیدن چرخهی اقتصاد و اشتغال و در نهایت عقب ماندگی را به دنبال خواهد داشت. این تغییر در ارزشها یا به عبارت دیگر تغییر در «سبک زندگی » نیز ریشه درهمین کالاهای وارداتی و فرهنگ مادی گرایانهای دارد که با خود به همراه می آورند و در ورای تبلیغات اغوا کننده و بهرهگیری از ظرفیت رسانهها، در فرهنگ اصیل ایرانی رسوخ یافتهاند.
بنابراین همانگونه که رهبر فرزانهی اننقلاب همواره متذکر شدهاند، باید این ویروس و این آفت اجتماعی را از میان برداشت تا مردم به عنوان اصلیترین شاکلهی حلقهی حمایت از تولید داخلی و ماحصل زحمات کارگر ایرانی، نه فقط برای کمک به چرخه اقتصادی کشور و توزیع عادلانهی ثروتها و ایجاد رفاه اجتماعی، کالای داخلی بخرند بلکه این بار داشتن جنس اصیل ایرانی مایهی تفاخرشان باشد نه برندی خارجی که در ورا خود تغییر «سبک زندگی» ایرانی و نفوذ «فرهنگ بیگانه» را برای سلطهای پایدار برایشان تدارک دیده است.
درمان این «آفت اجتماعی»
بیماری فرهنگی «برتر شناختن کالاهای خارجی نسبت به تولیدات ملی حتی در صورت برابری و برتری کیفیت کالاهای داخلی»، آنچنان بر پیکرهی جامعهی ما نشسته که در بسیاری از موارد، تولیدکنندگان داخلی برای جلب نظر هموطنان به سمت خرید کالای وطنی، دست به دامان برندهای معروف خارجی میشوند و با مارکهایی که به صورت فلهای تهیه میشوند به اجناس خود رنگ و لعاب فرنگی میدهند تا ایرانی کالای ایرانی را در پوشش جنس خارجی خریدار باشد. اما آیا برای این بیماری راه علاجی نیست ؟
اگرچه چالشهای فرهنگی پس از ورود به بدنهی اجتماع و نفوذ در باور افراد جامعه به سختی درمان پذیرند اما با عزمی ملی میتوان برای اصلاح ساختار فکری و شکستن اسطورهی کیفیت برتر کالاهای خارجی نیزچاره اندیشی کرد. بخشی از این درمان به نهادهای فرهنگی و دستگاههای فرهنگ ساز جامعه باز میگردد و بخشی نیز وظیفه تولیدکنندگان است. درادامه بخشی از این موارد را بررسی مینماییم.
۱- بهرهگیری از ظرفیت رسانهها؛
بیشک بخشی از تعصب مردم نسبت به برتری تولیدات کشورهای بیگانه به کم کاری نهادهای فرهنگی و رسانه ها باز میگردد. با مطالعهای در چگونگی شکلگیری بسیاری از برندهای معروف در دنیا در مییابیم این برندها علاوه بر تلاش در تولیدات کیفی و حفظ این کیفیت، به خوبی از ابزار رسانه و تبلیغات بهره جستهاند؛ تبلیغات دامنه داری که با بازاریابی مناسب و سنجش نیاز مشتری و به تناسب زمان، هنوز هم ادامه دارد. در شرایطی که فضای رسانهای کشور و تمامی ابزار تبلیغاتی بدون قید وشرط و تنها در ازای دریافت پول بیشتر در اختیار معرفی و تبلیغ کالاهای خارجی قرار می گیرد، انتظار انتخاب کالای گمنام ایرانی از سوی خریدار چندان منطقی به نظر نمیرسد.
بنابراین برای شکستن اسطورهی کیفیت بالای کالای خارجی در ذهن افراد جامعه باید اقداماتی صورت پذیرد؛ اقداماتی همچون:
الف) نظارت بر تبلیغات و محدود کردن تبلیغات کالاهای خارجی
ب) بهرهجستن تولیدکنندگان داخلی از ظرفیت رسانهها و تکنیکهای مناسب و به روز تبلیغاتی
ج) معرفی کالای ایرانی، ویژگیها و قابلیتهایش از طریق ابزار رسانه
بهرهگیری از این تکنیکها میتواند افراد جامعه را با مزیت برندهای ساخت داخل که قیمتی به مراتب مناسب تر از نمونهی خارجی خود دارند آشنا ساخته و مخاطب فهیم ایرانی را در انتخاب و خرید کالای ایرانی ترغیب کند.
۲- آشتی صدا و سیما با کالای ایرانی؛
رسانهها را شاید بتوان دستگاه تولید فرهنگ نامید. در کنار فضای باز تبلیغات مستقیم کالاهای خارجی، بسیاری از فیلمها، سریال ها و برنامههای رسانهی ملی به عنوان پرمخاطبترین رسانهی کشور، فضاهای لوکس تزیین شده با کالاهای خارجی را به تصویر میکشد و بر اساس دانش نشانه شناسی، اثر این تبلیغات غیرمستقیم به مراتب از ترغیب مسقیم به خرید کالای خارجی بیشتر است. در زندگیهای آرمانی به نمایش درآمده در رسانهی ملی، اثری از کالای ایرانی مشاهده نمیشود. نقش رسانهها به خصوص رسانههای پرمخاطبی همچون صداوسیما در ایجاد «اعتماد ملی» برای اقبال به سمت کالاهای ایرانی بسیار تاثیر گذار است.
الف) استفاده از کالای ایرانی در برنامههای رسانهی ملی
بدون شک اگر تولیدات داخلی جانشین برندهای خارجی در چیدمان دکور برنامههای صداوسیما شوند، بخش مهمی از فرهنگ نادرست جا افتاده در میان مردم نسبت به کالای خارجی اصلاح خواهد شد.
ب) آگاه سازی مردم از مزایای خرید کالای ایرانی
صدا و سیما میتواند با ساخت برنامههای مناسب آگاهی مردم نسبت به کالاهای تولید داخل را بالا برد. بی تردید اگر مردم بدانند با حمایت از تولید داخلی بسیاری از مشکلات گریبانگیر جامعه مانند بیکاری حل خواهد شد و توسعه و پیشرفت علم و فن آوری سرعت بیشتری میگیرد و به سمت حمایت از تولید ملی حرکت میکنند.
۳- آموزش برای انتخاب بر اساس کیفیت نه برند؛
نقش آموزش و پرورش و معلمان در ایجاد روحیهی حمایت از تولیدات ملی غیر قابل انکار است. کیفیت خوب کالا ایرانی باید در باور کودکان ما برای خودش جا بازکند. به بیان دیگر باید از همان دوران کودکی به افراد یاد داد بر اساس واقعیتها و کیفیتی که لمس میکنند، انتخاب نمایند نه اینکه در برابر معروفیت یک برند مقهور شوند. در این صورت این بار کودکان از والدین خود میخواهند به جای تهیهی لوازم تحریر با تصویر و برند «باربی» بت من و مرد عنکبوتی، برایشان لوازم تحریر دارا و سارا بخرند.
۴- تولید علم و آگاهی برای تفهیم جامعه؛
خرید کالای خارجی به معنای تسلیم و ستایش هوش و ذکاوت سازندکان این کالاهاست، در واقع با خرید یک کالا ما در برابر قدرت سازندگان آن مقهور شدهایم .کالاها و برندها، استعارههایی از جهان کالا هستند که قدرت، عظمت، نظم، زیبایی و…. را در دل خود جای میدهند .در بسیاری از موارد خریداری که با شنیدن این جمله از دهان فروشنده «ایرانی نیست، امریکائیه، ترکه، ژاپنیه » برای خرید کالا به قیمتی بسیار بالاتر از جنس ایرانی قانع میشود و این نشان میدهد نهادهای آموزشی و رسانههای ما در زمینهی آگاهیبخشی به مردم بسیار ضعیف عمل کردهاند.
۵- بهرهمندی از تجارب موفق دیگر کشورها؛
کشورهایی نظیر ژاپن یا کرهجنوبی از جمله کشورهایی هستند که ظرف مدت کوتاهی با یک ارادهی ملی توانستند مسیر توسعه را طی کنند. حمایت مردم از تولیدات ملی رمز موفقیت این کشورها بود که میتواند بخشهایی از این تجربه مثبت را، با بومیسازی در کشور اجرا نمود.
۶- ایجاد حس خودباوری، هویت و اعتماد ملی؛
ایرانیان اثبات کردهاند هر جا به خودباوری رسیدهاند فراتر از انتظار عمل نموده و توانستهاند گامهای بلندی در راستای پیشرفت و تعالی بردارند. این خود باوری در بسیاری از موارد درشرایط سخت و طاقت فرسایی مانند ۸ سال جنگ تحمیلی و یا شرایط تحریمها حاصل شدهاست .با یادآوری حماسه سازی مردم کشور در دورانهای سخت و پیشرفتهای حاصل شده در طول سه دههی انقلاب اسلامی از سوی نهادهای ذیربط و با همکاری رسانهها و نهادهای متولی آموزش در کشور، عرق ملی و در پی آن اعتماد ملی و خودباوری و حس هویت و تعلق به جامعهای سرفراز، را در وجود مردم متجلی میسازد و حمایت از تولیدات داخلی یعنی ماحصل کار برادران و خواهران هم وطن، جامهی عمل میپوشد.
۷- ورود چهرههای سیاسی و مذهبی به عرصهی حمایت از تولید ملی؛
بیتردید نامگذاری سال ۹۱ از سوی رهبرمعظم انقلاب به نام «تولید ملى، حمایت از کار و سرمایهى ایرانى» نقش عمدهای در ورود مردم ولایتمدار کشور به صحنهی ادای دین و تعهد خود در قبال محصولات داخلی خواهد داشت. این روند اما باید از سوی سایر مسؤولین و چهرههای علمی، فرهنگی، سیاسی و مذهبی پیگیری شود. به طور یقین چهرههای محبوب و تاثیرگذار جامعه میتوانند، ترغیبکننده مردم به تفاخر از داشتن کالای ایرانی شوند .
۸- ارتقای کیفیت؛
مطابق با سفارش همیشگی رهبر انقلاب، صاحبان صنایع نیز برای حفظ منافع خود و مصرف کننده، باید کیفیت تولیداتشان را ارتقاء دهند تا مشتری داخلی را راضی نگه دارند. مرغوبیت کالای داخلی بیتردید مردم را قانع خواهد کرد. ارتقای کیفیت کالای ایرانی سفارش اکید و همیشگی مقام معظم رهبری است.
۹- آموزش و توسعه مهارتها؛
ارتقای کیفیت پیش نیازهایی دارد که مهمترین آنها آموزش و توسعهی مهارتهاست .توسعهی آموزشهای فنیوحرفه ای از طریق آموزشگاهها، هنرستانها و دانشگاههای فنی –حرفه ای و علمی کاربردی نیروی کارآمدی تربیت میکند که میتوانند تولیدات داخل را چه از لحاظ کمی و چه کیفی ارتقاء دهند.۴
۱۰- نوآورى و ابتکار و زیبایى در تولیدات کشور؛
در شرایطی که دنیای غرب میکوشد با کالاهای لوکس و فوقلوکس، دنیای مدی را که خود ساخته مدیریت کند، نداشتن خلاقیت، ابتکار و زیبایی در تولیدات ملی نمیتواند حس زیبایی شناختی مصرفکننده را تامین کند و در او رغبت خرید ایجاد نماید. به فرموده رهبر فرزانهی انقلاب، از جملهى چیزهایى که باید مورد توجه قرار بگیرد، نوآورى در همه تولیدات به صورت پىدرپى و خلاقیت برای اشباع حس زیبائىشناسى در مصرفکننده است.۵
۱۱- تعمیق ارتباط صنعت و دانشگاه
افزایش هرچه بیشتر ارتباط موثر صنعت ودانشگاه علاوه بر ایجاد اشتغال سبب رشد دانش و صنعت شده و ارتقای کمی و کیفی تولیدات داخل را در پی خواهدداشت.
مصرف کننده؛ حلقهی اصلی زنجیرهی تولید
و در نهایت همانگونه که رهبر عزیز انقلاب سهم مردم در حمایت از تولید ملی را از همه مهمتر ارزیابی میفرمایند، هم تولید کنندگان و هم مردم باید بپذیرند که مصرفکننده یکی از زنجیرههای اصلی تولید است. به این مفهوم که اگر مصرفکننده ای وجود نداشته باشد تولید معنایی نخواهد داشت. بنابراین هم تولیدکنندگان و نهادهای دولتی در قبال مصرف کننده داخلی مسئولیت دارند و هم یکایک افراد ایرانی باید خود را ملزم بدانند به عنوان یک وظیفه و یک تعهد در قبال وطنشان از تولیدات داخلی استفاده کنند و به عنوان یک مطالبه گر ارتقای کیفیت این کالاها را از تولیدکنندگان بخواهند.(*)
* زهرا چیذری؛ کارشناس مسایل فرهنگ
| نویسنده : Moh3n_azaنظر